به گزارش ما آنلاین، واقعیت این است که عادت به روزمرگی و اعتیاد به خردهکاری، اعتبار بسیاری از روابطعمومیها را تهدید میکند. به این تهدیدات باید خطر تمرکز نیروی روابطعمومی در محدوده ستاد سازمانها را افزود بهویژه اگر این تمرکز به همراهی یکسویه با مدیریت عالی سازمان، اکتفا به تر و خشک کردن ارتباطی عاطفی او و تبدیل روابطعمومی به ابزاری بیاراده در دستان مدیریت، بینجامد. بدیهی است این وضعیت اول کژراهه است، زیرا مدیریت به تدریج به ناکارآمدی روابطعمومی گوش به فرمانش پی میبرد و دوران ماه عسل مدیریت با اینگونه روابطعمومیها دیری نمیپاید. برعکس، رمز و راز پویایی و کارآمدی روابطعمومی را باید در موضوعاتی ساده و نه چندان پیچیده جستوجو کرد که بدیهیترین آنها مهمترین هم به شمار میرود و آن، شناخت واقعبینانه نسبت به جدیترین و ملموسترین مسائل و چالشهای موجود در سازمان از منظر مطالبات مخاطبان (مردم و مشتریان) است. در این عرصه است که روابطعمومی باید بیپروا، تیزبین، صادق و صریح ظاهر شود و مشکلات سیستم موجود و دردسرهایی که برای مردم میآفریند نباید در پس و پشت لفاظیهای اداری و پنهانکاریهای معمول مدیران بالادستی از نگاه روابطعمومی مخفی بماند.
هرکس و هر نهادی در درون بهویژه برون سازمان که بتواند تصویری واقعی از این مشکلات به نمایش بگذارد باید مورد احترام و توجه روابطعمومی باشد. رسانههای منتقد، خبرنگاران پرسشگر و کنجکاو، تشکلها و نهادهای چالشگر صنفی و اجتماعی و حتی مکاتبات و گزارشهای اعتراضی و انتقادی مخاطبان، همه و همه میتوانند دریچهای باشند به سوی دستیابی به فهرستی نسبتاً جامع، منشوری و شفاف از ابعاد مسائلی که مخاطبان سازمانها و مؤسسات با آنها درگیرند و حل و فصل هر یک از آنها میتواند بر کارآمدی سازمان بیافزاید و رشتههای از هم گسسته اعتماد متقابل را بازسازی کند. همچنان که انباشت این مسائل و حل و فصل نشدن به موقع آنها، سازمان را از چارهجویی بهنگام باز میدارد و تدوام این وضعیت به شکاف میان خدمتدهندگان و خدمتگیرندگان میانجامد.
تثبیت جایگاه حرفهای و اعتبار اجتماعی روابطعمومی تا حدود زیادی به تدبیر، شهامت و پیگیری این نهاد در پیشبرد فرآیند اصلاحات و تغییرات مثبت در سازمان بستگی دارد. این رویکرد شامل تلاش برای فراهمسازی زمینههای آشنایی هرچه بیشتر مدیران و بدنه کارشناسی سازمان با ابعاد مشکلات و لایههای مختلف انتظارات مردم نیز هست. اتحاذ چنین سیاستی طبعاً میانهای با روشهای محافظهکارانه و «آسه بیا،آسه برو» ندارد. نمیتوان دوشادوش مدیریت عالی در افتتاح پروژهها، بازدیدها و نشستهای تشریفاتی حضوری نمایشی داشت اما به هنگام بحرانها و چالشها با تردستی از صحنه غیب شد یا حداکثر در برابر افکار عمومی و رسانههای کنجکاو به کلیگویی پناه برد. پالودهخوری با برخی خبرنگاران اهل بخیه و دست به سرکردن منتقدان جسور و آگاه به واقعیات سازمان، راه و رسم روابطعمومی تحولخواه نیست. دور ماندن از کارشناسان و صاحبنظران سازمان هم گریبانگیر روابطعمومیهای محافظهکار است. در واقع رسانههای متعلق به این روابطعمومیها، چه وبسایت رسمی سازمان و چه بولتنها و دیگر نشریههای ادواری، معمولاً تریبونهایی هستند که با پرگویی و اغراق از اقتدار مدیریت و برنامههای مشعشع او خبر میدهند بدون آنکه به عنوان رسانههایی کیفیتگرا و مؤثر سهمی درخور در ردیابی مسائل سازمان، طبقهبندی علمی-کارشناسی آنها و تلاش برای اقناع مخاطبان داشته باشند. نهادی چون روابطعمومی که هوشمندانه از تغییرات و اصلاحات مثبت در سازمان حمایت میکند و حتی پرچم تحولات را با احساس مسؤولیت در دست میگیرد، به تدریج در شمار نزدیکترین و معتمدترین یاران مدیریت سازمان هم قرار خواهد گرفت.
مهم این است که روابطعمومی به مثابه یک تیم منسجم از افرادی حرفهای، هدفشناس و با انگیزه به ارزشهای انسانی، اخلاقی و اجتماعی کار خویش باور داشته باشد و شأن خود را در حد زائدهای بوروکراتیک و خنثی از تشکیلات عریض و طویل سازمان فرو نکاهد.