به گزارش ما آنلاین، سازمان رسانهای به عنوان مسیری برای ایجاد ارتباط، میتواند علاوه بر تأمین نیاز روحی انسان، یک بنگاه اقتصادی تلقی شود و به تولید محصولات اقدام کند؛ محصولاتی که بخشی از آن در عرضه مستقیم به افکار عمومی نمایان میشود و بخشی دیگر در تعاملات و روابط قدرت در جامعه به عنوان «دارایی در گردش» عرضه میگردد.
از سوی دیگر، رسانه به عنوان یک مؤسسه فرهنگی و اجتماعی برای تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطبان، ناگزیر به ربودن گوی سبقت از دیگر فعالان عرصه فرهنگ و اجتماع است و برای تحکیم نقش خود به عنوان «پل ارتباطی میان حاکمیت و افکار عمومی» باید بتواند بیش از سازمانها و نهادهای اجتماعی دیگر حاضر و ناظر باشد.
این امر سبب شده است تا سازمانهای رسانهای در عصر حاضر با ویژگیهای متمایزی همراه باشند، بهگونهای که اداره این سازمانها با سایر سازمانها تفاوت چشمگیری پیدا کرده است.
برای درک و شناخت نقش سازمانهای رسانهای، شناخت اصول و مبانی چندی الزامی است. یکی از این ضرورتها، شناخت رابطه قدرت و اطلاعات است که امروزه با پیچیدگیهای خاصی همراه است. رابطه میان اطلاعات و قدرت بهطور طبیعی رسانهها را به بازیگران جدیدی تبدیل میکند که مهمترین آنها، تأثیرگذاری بر رفتارهای اجتماعی آحاد ملت است. این به آن معناست که رسانه کانون توجه تمامی بخشهای یک جامعه اعم از دولتی و خصوصی و شهروندان عادی، احزاب، گروهها و سازمانهای دیگر است. وابسته شدن تمامی فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به فناوریهای ارتباطی و شیوههای ارتباط با مصرفکننده و مشتری، نقش وسایل ارتباط جمعی را در شکلگیری «ائتلافهای قدرت» در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تثبیت کرده است.
در این مسیر، عرصه روابط بینالملل یکی از مهمترین عرصههایی است که امروزه بهوسیله رسانهها اداره میشود تا جایی که نوع جدیدی از دیپلماسی به عنوان «دیپلماسی رسانهای» در عرصه روابط بینالملل شکل گرفته است.
تبدیل شدن اطلاعات به یک محصول و کالا و ظرفیت پایهای آن برای تولید به شکلهای گوناگون متن، صوت و تصویر، ظرفیت وسایل ارتباط جمعی برای بازیگری در صحنههای گوناگون را به شدت افزایش داده است. از اینرو گسترش و افزایش اشتغال صنعتی، فرهنگی و هنری فقط یکی از تأثیرات رسانهها در قرن حاضر است. اگرچه رسانهها از آغاز با نخستین فناوریهای ارتباطی نظیر چاپ، منشاء اشتغالات صنعتی جدیدی در جوامع شدند، امروزه بخش عظیمی از فعالیتهای بنگاههای تجاری را تشکیل دادهاند. پس فناوریهای نوین موجب شکلگیری فعالیتهای اقتصادی جدیدی شدهاند که به عنوان «اقتصاد شبکهای»، مشخصه بارز فعالیتهای اقتصاد جهانی در همه زمینهها از جمله خود رسانهها هستند.
شکلگیری صنایع فرهنگی با به عرصه آمدن سینما و تلویزیون آغاز شد و باظهور هنرهای جدیدی نظیر فیلم و انیمیشن و غیره که به واسطه فناوریهای ارتباطی تحقق یافته، نقش جدیدی یافت. این نقش بیانگر قدرت رسانه برای بهکارگیری بازیهای زبانی و خلق گرایشهای گوناگون در عرصه هنر و مطبوعات، خبر و اطلاعرسانی و خلق تولیدات فرهنگی جدید شد.
این همآوایی در تلفیق هنر و فناوری در عصر دانشی به نقطه اوج خود رسیده است و موجب افزایش تولیدات فرهنگی و خلق معنا و مفهوم جدید از سوی رسانهها در جامعه شده است. تمامی این تحولات ناشی از فناوریهای نوین ارتباطی است که به عنوان یکی از مهمترین چالشهای محیطی برای تمامی سازمانها شناخته شده است؛ تحولاتی که در عرصه رسانهای از یک سو تغییر در ماهیت رسانه را سبب شده و از سوی دیگر کارکردهای آن را با عمق و گستردگی بیشتری همراه ساخته است.
به عبارت دیگر، وسایل ارتباط جمعی با تلفیق خلاقیت ذهن انسان، هنر و ظرفیتهای رسانهای در مسیر افزایش تولیدات فرهنگی به خلق مفاهیم و معناهای جدید در عرصه واقعیت همت گمارده است.
این حرکت نوین به آفرینش انگارهها، هنجارها، باورها، ارزشها، الگوها، تصویرسازیها و گفتمانهای نو در عرصه هنر، مطبوعات، خبر و اطلاعرسانی منجر شده است. این بدان معناست که محصولات جدید و کالاهای نو در عصر دانشی، برونداد تعاملات سه عرصه سیستم نشانهها و
زبان، روابط قدرت و فناوری در جامعه است که با تلفیق هنر و فناوری به نقطه اوج خود رسیده است. این نقش جدید باید توسط اصحاب رسانه و مهمتر از آن از سوی نخبگان حاکمیت به رسمیت شناخته شود. در غیر اینصورت، کارکرد رسانهها در محیطهای گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مسیری متفاوت را خواهد پیمود که هزینههای چندی به جوامع در حال توسعه تحمیل خواهد کرد.