به گزارش ما آنلاین، سایت ماهنامه امروز ۲۲/۶/۸۹ اقدام به انتشار یکی از این مطالب با عنوان رسانه زیبا کرده که بدون تردید مطالعه آن برای مدیران٬ اصحاب روابط عمومی و رسانه و دانشجویان مفید خواهد بود.
نویسنده: ولفگانگ شرماشر
استاد رسانه و ارتباطات در دانشگاههای سوییس و آمریکا و رئیس بخش رسانه و ارتباطات مدرسه عالی اروپایی EGS
منبع: سایت مدرسه عالی اروپایی EGS، سوییس
مترجم:مهدیه مفیدی
دنیای امروز مملو از رسانههایی است که رابط بین انسان و دنیای اطرافش هستند. رسانهها در حکم یک وسیله ارتباطی، دنیا را از زاویهای از پیش تعیین شده به انسانها معرفی میکنند و به این وسیله ذهن و اندیشه آنها را بدانسو که منافع صاحبانش میطلبند، هدایت میکنند.
در گذشته شکاف محسوسی بین فلسفه و رسانه وجود داشت که دلیل عمده آن عدم توجه فیلسوفان و اندیشمندان جامعه به حضور رسانه بود اما امروز که قدرت عجیب رسانه بر این متفکران آشکار شده، به شکلی جدی به بررسی و نظریهپردازی در این زمینه پرداختهاند. در مطلبی که در اینجا میخوانید، یکی از استادان مطرح فلسفه رسانه به بررسی زیباییشناسانه رسانه میپردازد.
فلسفه و رسانه: یک جدایی
ما به عنوان شهروندان و افراد یک جامعه با رسانه احاطه شدهایم. برقراری ارتباط بدون کمک گرفتن از انواع شکلهای رسانه تقریباً غیرممکن است. بینایی و شنوایی که تفکر ما را صورت میدهند، مملو از تصاویر رسانهای هستند. فکر کردن و نوشتن ما در احاطه یک رسانه شکل میگیرد. به عنوان مثال همانگونه که دستگاه تلفن شکل ارتباطی ما را تغییر داده، کامپیوتر نیز گونه نوشتاری ما را عوض کرده است. عدهای از تغییرات حاضر که منتج از حضور رسانه در زندگی است، راضی و خرسندند و در عین حال عدهای نیز از این تحولات احساس ناامنی و اذیت میکنند. قضاوت در مورد این تأثیرات امر چندان مهمی نیست. مسأله قابل اهمیتتر آگاهی از این تغییرات اساسی است که جهان ما را تحت کنترل خود درآورده است. قبل از هرگونه انتقاد، تشویق یا سرزنشی باید به این پدیده جدید اجازه دهیم خودش را به ما نشان دهد. این بدین معناست که یک رسانه را ابتدا باید براساس زیباییشناسی رسانه نقد کنیم و بعد داوری خود را بر مبنای تجربیات شکل دهیم اما نقدهای شدیدی که بر رسانه و به زبانی مدگرایی در اروپا شده، کمتر بر اساس تجربیات مربوط به خود رسانه و اصالت آن بوده است. این دیدگاه مغرضانه از نیاز به زیباییشناسی رسانه ناشی میشود. متأسفانه کسانی که نظرات خود را صریح بیان میکنند و نظراتشان به طور گستردهتری پذیرفته شده است، کسانی هستند که نه میبینند و نه میشنوند و هر چه کمتر تلویزیون تماشا میکنند، بهتر میفهمند که تماشای تلویزیون تفکر منتقدانه را نابود میکند!
خصوصاً برای روشنفکران اروپایی یک دوره فشرده زیباییشناسی رسانه شدیداً نیاز است. البته این به معنای لزوم تئوریهای جدید زیباییشناسی نیست. باید هر آنچه را که در مورد رسانه میدانیم کنار بگذاریم و ذهن خود را آماده دریافت تفسیرهای جدید نگه داریم.
تعریفی از زیباییشناسی
زیباییشناسی، نگاه فیلسوفانهای است که به درک فلسفی کیفیت میدهد. زیباییشناسی فلسفی در جستوجوی یک جریان تعاملی است که در آن شخص در عین حال که نقش فعالانهای ایفا میکند، منفعل نیز باشد. زیباییشناسی درک انسانی را به مثابه یک وسیله ارتباطی معرفی میکند که جهان را برای ما شکل میدهد یا میشکند. در فلسفه غرب در سده ۱۹ و ۲۰ زبان نقشی اساسی ایفا کرده است اما در حال حاضر زبان چندان اهمیت حیاتی ندارد. وسیله ارتباطی، چیزی فرای زبان گفتاری و شنیداری است، به طوری که گاهی در سکوت، قدرتمندتر حاضر میشود. در واقع ارتباطی که براساس زبان شکل میگیرد، تنها یک نوع ارتباط است. تصاویر و صداها، سکوتها، بازیها و زبان بدن هر کدام زبان خودشان را دارند. در دنیای امروز زیباییشناسی ارتباطی میگوید که درک ما خود «رسانگری» است که اهمیتی مساوی با سایر رسانگرها دارد. اینکه چگونه دنیای اطرافمان درک میشود، بسته به رسانهای است که رابط بین ما و دنیاست، در حقیقت درک ما و رسانه، ارتباطی متقابل دارند. در این جریان دریافت رسانه در حکم فرستنده و ما در حکم گیرنده هستیم. در اکثر گونههای رسانه مثل تلویزیون، فیلم، کتاب، ویدئو، نوار کاست، تلفن، گرافیک و کامپیوتر ممکن است ناهمبستگی آشکاری بین سازنده و مصرفکننده وجود داشته باشد که شاید در این بین درک ما به عنوان یک رسانه وظیفه تطبیق این دو بخش را داشته باشد.
اغلب انسانها این حقیقت که زندگیهای ما در رسانهها نوشته شده است پذیرفتهاند. با پذیرش این حقیقت، آیا ما که اجازه دادیم زندگیمان در رسانهای نوشته شود، پذیرفتهایم که منفعل باشیم؟ آیا در مرحله بعدی باید ذهنشویی عمومی توسط وسایل ارتباط جمعی را پذیرا باشیم؟!
اگر فیلسوفان در اروپا به رسانه به عنوان یک موضوع ارزشمند نگاه میکردند، قطعاً آن را وارد مباحث نقد فرهنگی میکردند اما متأسفانه شکافی بین فلسفه و رسانه به وجود آمده است و باعث بیتوجهی متفکران و اندیشمندان به رسانه و قدرت عجیب آن شده است.
زیباییشناسی رسانه به عنوان یک فعالیت فلسفی حرکت نوپایی در اروپاست و موانع زیادی را پیشرو دارد. زیباییشناسی نیاز به اعلام موضع شما دارد و چیزی نیست که خود به خود به نتیجهگیری برسد. زیباییشناسی رسانهای با وجود محیطهایی همچون فیلم، ویدئو، عکس و صدا معنا پیدا میکند. شما باید ببینید، حس کنید و در نهایت خودتان تحسین کنید. هیچ بحث و توصیف فلسفی نمیتواند جایگزین این ادراک شخصی شود. تحسین با تجربه همراه است و طی زندگی آموخته میشود، اما متأسفانه هنوز جایگاه خود را در جهان آکادمیک اروپا، نه بین اساتید و نه بین دانشجویان، پیدا نکرده است. آیا هیچکدام از مشتاقان فیلم، علاقهمندان موسیقی پاپ یا طرفداران پیشرفت زندگی کامپیوتری به عصر رسانهای که در آن زندگی میکنند، اندیشیدهاند؟ قطعاً اینگونه بوده است اما چرا دانشمندان علوم اجتماعی و انسانی و البته فلسفه توجهی به این مسأله نداشتهاند؟
زیباییشناسی رسانه
بر اساس چهار قاعده زیباییشناسانه یک پدیده در رسانه تجربه میشود. رسانه پویا به بهترین شکلی در کشورهای صنعتی تجربه شده است و در واقع آن را به عنوان یک پدیده جهانی میشناسند و نه تنها سبکی از زندگی شادتر. اختلال و جنایت، افراد بیخانمان، ماشینها و زبالههای منهتن، متناقض و مغایر با جامعه کنونی نیستند بلکه کاملکننده سبک زندگی ساختگی رسانه در جامعه هستند. همه آنچه ساخته دست بشر است، بدیها، زشتیها و زیباییها از کنترل دست بشر خارج شدهاند. این دنیای ساختگی قواعد خاصی را برای سرگرم کردن یک مخاطب بیطرف رعایت میکند.
۱- خویشتن نقطه مرکزی است
این توجه به خویشتن مخصوص عصر مدرن نیست، بلکه تاریخچهای بسیار قدیمیتر دارد. این توجه به خویشتن هماکنون فعالیت اصلی رسانه محسوب میشود. به عنوان مثال در آگهیهای بازرگانی عبارت «شما، بهترین انتخاب!» حضوری همیشگی داشته است. اینگونه استفاده از زبان به «خود مطلوب» «لاکان» اشاره دارد. وارندگی زبان در رسانه باعث میشود که خویشتن من به خویشتن شما تبدیل شود. البته برای مخاطب قراردادنش باید قاعده روانشناختی که خویشتن هیچگاه تمایلی به مجزا و تنها بودن ندارد، برای حفظ مخاطب رعایت شود.
خویشتن همواره با هرگونه جدایی و جداشدنی مبارزه میکند. بعضی از کارگردانهای تبلیغاتی فکر میکنند که مخاطبان به آثار آنها در حکم یک «شکاف یا فضای خالی» نگاه میکنند؛ فضایی که هر چیزی میتواند آن را پر کند. پیروزی یا شکست در مبارزه تبلیغاتی نشان میدهد که این فضای خالی بیشتر از آنکه دچار آشفتگی و بینظمی است، غیرقابل پیشبینی است. بعد از پذیرفتن این واقعیت، موفقیت و عدم موفقیت این تبلیغات قابل درک میشود. این فضای خالی باید فضای امن برای خویشتن باشد. رسیدن به خویشتن در رسانه یک روند دارد؛ تعیین الگوها، شکستن و دوباره شکل دادن اجزا، همه تلاش بیپایان است. همانگونه که سقراط میگوید: «من میدانم که چه چیزی نمیدانم»، «شکاف» وسیلهای است که به خویشتن اجازه میدهد خودش را دوباره تعریف کند. در رسانه ما سعی میکنیم زندگی خودمان را دوباره بنویسیم. موس کامپیوتر، دوربین یا سایر امکانات، ابزاری هستند برای این هدف.
۲- نمایش، لحظه واقعیت است
هر آنچه که لازم است باید در رسانه به نمایش درآید. هیچ سندی برای اثبات برنامههای پنهانی وجود ندارد. نمایش در رسانه باید واقعاً رسانه باشد. تمام صحنهها و سیاستهای موجود در ورای این صحنهها باید تحت کنترل باشند. فراموش نکنیم که دنیا از پشت لنزهای دوربین دوباره تجربه میشود. لنزها، صحبتها، کلمات چاپ شده یا دوربین تلویزیون استعارههایی را میسازند که زبان بیان جدیدی برای انتقال معانی و مفاهیم هستند و این زبان جدید مولد دنیای جدید است. «اکو» در نوشتههایش از «لذت تقلید» صحبت میکند؛ این لذت در پس شکلدهی دوباره به واقعیت با زبان جدید نهفته است. او میگوید: «حقیقت با به نمایش درآمدن به یک رونوشت «تنزل پیدا میکند»، لذا هنر، تاریخ و طبیعت فراواقعیت توصیف بهتری برای این نمایش و تقلید هستند (اکو، سفر به فراواقعیت). تفاوت بسیار مهمی بین انسانهای قبل از تولد رسانه و بعد از آن وجود دارد.
چیزی که منتقدان از آن به وارون پنداشت، فراواقعیت، «معنای بیسروسامان» (دلوز)، تقلید و «صنعت دروغسازی» (اکو) یاد میکنند، مخصوص انسانهای بعد از تولد تلویزیون است. خیلی عجیب نیست که نسل کامپیوتر تفاوت زیباییشناسانهای بین اخبار، بازی تنیس، جنگ، سریال خانوادگی یا گزارش وضع هوا نمیبیند. تنها تفاوت موجود، تفاوت در گونه سرگرمکردن و تفریحسازی است. با این توصیفات میبینیم که منتقدان و متفکران جامعه مسؤول کنترل چگونگی کارکرد رسانه در جامعه هستند.
۳- در رسانه سبک به رسانگی عمل میپردازد
منظور از سبک فعالیتی شخصمحور است که نگاه را به خود جذب و یا گوش را باز میکند. این دیدگاه مؤلف و داوری زیباییشناسانه او نیست که سبک را بیان میکند. همانگونه که «جیم جارموش» با فیلمهایش ثابت کرد سبک یک بازی بین زمان و زبان است که در آن شما شخص را کشف یا فراموش میکنید.
سبک یک فرمول تعریف شده یا ابزار قدرت نیست، بلکه ترکیبی است که قبلاً هرگز نبوده است. رسانه به سبکی نیازمند است که تولید خلاقانه را با ابزار ماشین بیان کند (فولر، زیباییشناسی پستمدرن). در رسانه بسیار پیشرفته امروز، خلق اثر بسیار وابسته به ابزار تولید صورت میگیرد. در سبک خویشتن «جهان تکنولوژی را در اختیار خود درمیآورد» (چو، نقد زیباییشناسی تکنولوژی).
۴- رسانگی حاصل رسانه است
اینکه به اصالت واقعی یک پدیده نگاه کنیم و آن را با این نیت تحلیل کنیم، جزئی از فعالیت زیباییشناسانه در شناخت آن پدیده میشود، لذا برای بررسی زیباییشناسانه رسانه باید به اصالت واقعی آن، که همانا رسانگری است، بپردازیم.
البته رسانگری رسانه به معنای هدف هابرماسی «فهم متقابل» نیست، بلکه اختلافنظر امر عادی و معمولی در رسانگری است. هرر چند که این اختلاف معمولاً در بحثهای انسانمدار کمرنگ میشود یا معمولاً طرح مسائل طوری تنظیم میشوند که از بین برود (دلوز/ گاتاری، ضدادیپوس، ص ۳۷). ویژگی اساسی رسانگری «رسیدن به همدلیای است که در آن چهار عنصر -زمین و آسمان، معنویات و مادیات- در کنار هم زندگی کنند»(هایدگر، شعر، زبان، تفکر). برای رسیدن به زیباییشناسی رسانهای دریافت معنای واقعی رسانگری امری ضروری است.