به گزارش ما آنلاین، نکته دوم که وجه تمایز این اثر با بقیه نوشتهها را حفظ میکند، زیبایی یا حفظ ابعاد زیباییشناختی در رمان است.
این دو ویژگی چالشهایی را برای اجتماعی دانستن رمان به وجود میآورد، چون در جامعهشناسی رمان فهم زیبایی برعهده خواننده گذاشته میشود و خواننده چون در یک زمینه اجتماعی معین رشد یافته و ذائقه او در همین زمینه خاص شکل گرفته است، رمان را زیبا یا نازیبا میبیند و با این واسطه در جامعهشناسی رمان، رمان را به جامعه ارتباط میدهند. از طرف دیگر نویسنده به عنوان خالق اثر، رمان را خلق میکند و در این مسیر از هیچ عمل تخیلی ابایی ندارد، بنابراین این فرآیند بازتابدهندگی اجتماعی رمان را تا حدی خدشهدار میکند. مگر اینکه رمان از کمترین حد خلاقیت برخوردار باشد یا نویسنده رسالت ایدئولوژیک خود را فدای زیبایی لازم در اثر هنری کند. در رویکرد بازتاب، این جامعه است که بهوجودآورنده اثر ادبی به حساب میآید. بنابراین، با رجوع به آن میتوان به عامل ایجادکننده و روابط موجود درون آن پی برد.
دومین رویکرد، شکلدهی است. در این رویکرد خلاف رویکرد بازتاب، این اثر ادبی است که شکلدهنده به جامعه است. یکی از معروفترین نظریهها در این رویکرد، نظریه هژمونی گرامشی است. در این دیدگاه نخبگان از راه هدایتگری و ترغیب جامعه را اداره میکنند. هژمونی هنجارها، ارزشها و جهانبینیهایی است که از سوی نخبگان غالب بر جامعه تحمیل میشود و رضایت خودخواستهای را بین طبقه تحت سلطه به وجود میآورد (که البته در نظریه گرامشی منظور طبقه کارگر است). هژمونی جامعه را کنترل میکند، زیرا مردم آن را میپذیرند و بدیهی تلقی میکنند و نخبگان با استفاده از محصولات فرهنگی و هنری آن ایدهها را تقویت میکنند. در اینجا رمان ابزاری در دست طبقه حاکم برای تقویت هژمونی است.
این دو رویکرد نقاط قوت و ضعفی دارند، اما انتقادی که به هر دو این دیدگاهها وارد است، داشتن یک نگاه خطی در رابطه بین رمان و جامعه است و بیتوجهی به واسطههای میانی بین این دو امر مانند توزیعکنندگان رمان و غیره است. با این حال صرف نظر از انتقادهای موجود به این دو رویکرد یا همدلیای که با هر یک از آنها میتوانیم داشته باشیم، در رویکرد بازتاب، رمان یک محصول ادبی است که با مراجعه به پیام آن میتوانیم به زیربنای نظام اجتماعی و ارزشهای حاکم بر آن پی ببریم، اما طبق رویکرد شکلدهی، رمان رسانهای ادبی است در دست نخبگان برای شکلدهی به جامعه. بنابراین، ابعاد رسانهای یا واسطهای رمان در رویکرد شکلدهی نمود بیشتری دارد.
اگر بپذیریم رمان در رویکرد شکلدهی، نقش رسانهای ایفا میکند، سؤالی که بعد از این باید به آن پاسخ داد آن است که رمان واسطهای برای انتقال پیام به مخاطب خاص است یا میتواند نقش رسانه جمعی را داشته باشد؟ شاید پیش از پرداختن به این سؤال این مسئله را روشن کنیم که رمان بیشتر در رویکرد شکلدهی محتوای یک رسانه به حساب میآید؛ بنابراین اگر به ویژگیهای محتوایی ارتباط جمعی نیمنگاهی داشته باشیم، رمان میتواند از نظر اثرگذاری مانند یک برنامه تلویزیونی باشد. با این تفاوت که سرعت انتقال پیامش و مخاطبهای خاصی که دارد و همچنین، تأخیری که در بازخورد دارد که البته همگی به ابزار حامل رمان یعنی کتاب برمیگردد، قدرت اثرگذاریش نسبت به برنامههای تلویزیونی کمتر میشود. نکته دیگر اینکه نمیتوان از رمان مانند بقیه رسانههای جمعی انتظار انعکاس واقعیت را داشته باشیم، چون نقش تخیل نویسنده جزو لاینفک رمان به حساب میآید و فقط رمان میتواند سرنخهایی را برای کشف واقعیت در اختیار مخاطب قرار دهد.
⬅️متن کامل این مطلب را در شماره ۷۷ مدیریت ارتباطات بخوانید.